RT - Journal Article T1 - The Status and Determinants of Birth Interval in the Rural Women of Fars Province, Iran JF - IJN YR - 2020 JO - IJN VO - 33 IS - 123 UR - http://ijn.iums.ac.ir/article-1-3168-fa.html SP - 35 EP - 46 K1 - Women K1 - Rural Areas K1 - Birth Interval K1 - Birth Order AB - زمینه و هدف: فاصله گذاری مناسب بین موالید به عنوان یکی از عوامل تضمین کننده سلامت مادر و کودک همواره مورد تأکید و توجه قرار گرفته است. برنامه‌های بهداشت باروری برای تحقق این امر مهم، ضروری به نظر می‌رسد. فاصله‌گذاری به معنی تلاش برای حفظ فاصله‌ای مشخص بین تولدها است که صریحاً نسبت به کودک تازه متولد شده تعریف خواهد شد. بارداری با فواصل نزدیک که گاهی در ادبیات بهداشت و سلامت عمومی با عنوان تکرار سریع حاملگی یاد می‌شود، خطر بیماری‌های نامطلوب مادر و کودک را افزایش خواهد داد. ادبیات موجود در این حوزه نشان داده است که هر سال بیش از 54 میلیون زن از عوارض طول دوره بارداری و زایمان رنج می‌برند و حدود 5/1 میلیون نفر نیز فوت می‌کنند که 99 درصد این مرگ‌ها به کشورهای در حال توسعه اختصاص دارد. از آن جا که زمان و فاصلۀ تولدهای متعاقب یکی از تعیین‌کننده‌های اصلی باروری است از این‌رو محققانی که باروری را تحلیل می‌کنند همیشه دو عامل فوق را بررسی کرده‌اند. به‌علاوه نشان داده شده است که فاصله کوتاه بین موالید، پیامدهای منفی بی‌شماری در دوران کودکی و بزرگسالی خواهد داشت. هدف مطالعه حاضر تعیین فاصله موالید در میان زنان روستایی و تعیین‌کننده‌های آن در استان فارس است. با مطالعه فوق تلاش شد که گروه زنان آسیب‌پذیر مشخص شوند تا در برنامه‌ریزی‌های حوزه سلامت و بهداشت باروری مورد توجه ویژه‌ای قرار گیرند. با این هدف می‌توان سطح عمومی سلامت مادر و کودک را در جامعه نیز ارتقاء داد. روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مقطعی و تحلیلی است که با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته انجام شده است. نمونه آماری دربرگیرنده 882 نفر از زنان دارای همسر 15 تا 49 ساله ساکن در مناطق روستایی استان فارس است که حداقل دو فرزند داشته‌اند. پیمایش با تکنیک نمونه‌گیری خوشه‌ای در مهر ماه سال 1394 انجام شده است. سن زن، سن همسر، سال ازدواج، قومیت، مذهب، سطح تحصیلات، و وضعیت اشتغال متغیرهای مستقل تحقیق حاضر بودند. همچنین سال تولد هر فرزند از زنان پرسیده شد. فاصله موالید متغیر وابسته تحقیق حاضر بود. در مطالعه حاضر با توجه به سطح میزان باروری زنان، فواصل بین موالید اول و دوم و نیز موالید دوم و سوم مورد توجه و تأکید قرار گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از جداول فراوانی و آزمون رگرسیون خطی چند متغیری در محیط نرم افزار SPSS نسخه 16 انجام شده است. سطح معنی‌داری نیز 05/0 در نظر گرفته شده است. یافته‌ها: نتایج نشان داد که میانگین و انحراف معیار سن شرکت کنندگان 25/6 ± 29/35 و در مقابل میانگین و انحراف معیار سن همسران آن‌ها 89/6 ± 31/40 بود. میانگین و انحراف معیار سن زنان در اولین ازدواج 95/3 ± 56/19 بود. عمده پاسخگویان فارس و شیعی مذهب بودند. غالب زنان مورد مطالعه با نسبت 6/53 درصد دو فرزند داشتند. به‌علاوه، چهار درصد زنان روستایی تحصیلات دانشگاهی یا بالاتر از دیپلم داشتند که درصد مشابه برای مردان 6/5 درصد بود. یافته‌ها همچنین نشان داد که بیشترین نسبت زنان روستایی و شوهران‌شان تحصیلات راهنمایی و کمتر داشتند. همچنین 3/3 درصد زنان روستایی شاغل و در مقابل 9/94 درصد همسران آن‌ها شاغل بودند. به‌علاوه، یافته‌ها از آن حکایت داشت که 6/83 درصد خانوارهای روستایی کمتر از یک میلیون تومان و 9/0 درصد نیز بیش از 5/2 میلیون تومان درآمد ماهانه داشتند. نتایج نشان داد که 8/31 درصد از زنانی که دو فرزند داشتند فرزند دوم خود را با فاصله کمتر از سه سال از فرزند اول به دنیا آورده‌اند. این نسبت برای زنانی که سه، چهار و یا پنج فرزند داشته‌اند به ترتیب برابر با 52، 7/65 و 80 درصد بوده است. نتایج گویای آن بود که فاصله تولد دوم تا سوم به ترتیب برای 3/25، 5/50 و 8/78 درصد از زنانی که سه، چهار یا پنج فرزند داشته‌اند کمتر از سه سال بوده است. تمامی زنانی که چهار فرزند داشتند فرزند چهارمی را با فاصله کمتر از سه سال از فرزند قبلی خود به دنیا آورده بودند. تحلیل چند متغیره داده‌ها نشان داد که متغیرهای قومیت (023/0 P=) و مذهب (002/0 P=) اثر معنی‌داری بر فاصله فرزند اول تا دوم داشتند به طوری که متوسط فاصله موالید زنان روستایی متعلق به قومیت فارس و نیز زنان اهل تشیع بیشتر از متوسط این فاصله برای زنان سایر قومیت‌ها و زنان اهل تسنن بود. دو متغیر قومیت (001/0 P=) و مذهب (027/0 P=) نیز تنها متغیرهای معنی‌دار تأثیرگذار بر فاصله فرزند دوم تا سوم زنان روستایی استان فارس بود. نتیجه‌گیری کلی: نتایج این مطالعه نشان داد که ویژگی‌های جمعیتی و اقتصادی- اجتماعی اثر نسبتاً مشابهی بر فاصله موالید تا فرزند سوم دارد اما قدرت تبیین‌کنندگی مشخصه‌های فوق برای موالید رتبه دوم تا سوم به طور نسبی افزایش می‌یابد. به‌عبارتی می‌توان گفت در موالید رتبه‌های اول تا سوم کنش فرزندآوری زنان روستایی، مشخصاً فاصله موالید، نسبتاً یکسان است و تفاوت زیادی برحسب ویژگی‌های اقتصادی- اجتماعی زنان ندارد. قومیت و مذهب اثرات معنی‌داری بر فاصله موالید داشتند. قومیت و مذهب زنان مورد بررسی می‌تواند با وضعیت اقتصادی- اجتماعی آن‌ها در ارتباط باشد. به نظر می‌رسد زنان شاغل به منظور ترکیب نمودن فرزندآوری و اشتغال، مجبورند فاصله فرزندآوری خود را افزایش دهند. با این وجود، در مطالعه حاضر، هیچ رابطه معنی‌داری بین وضعیت اشتغال زنان و فاصله موالید به دست نیامد اما یافته‌های این مطالعه نشان داد که زنان شاغل در مقایسه با زنان خانه‌دار، فرزند دوم خود را با فاصله بیشتری از فرزند اول به دنیا می‌آورند اما فاصله تولدهای دوم تا سوم بالعکس است. تحصیلات زنان در مطالعات پیشین از متغیرهای معنی‌دار تأثیرگذار بر فاصله بین موالید بوده است که در مطالعه حاضر چنین رابطه معنی‌داری به دست نیامد. بر اساس یافته‌های فوق می‌توان نتیجه گرفت که زنان اهل تسنن و زنان غیر فارس زبان باید مورد توجه بیشتری قرار بگیرند و اهمیت فاصله‌گذاری مناسب بین موالید باید به این زنان آموزش داده شود. زنان مذکور نیازمند توجه بیشتری با هدف آگاه سازی در ارتباط با فاصله مناسب موالید هستند. با اتخاذ و اجرایی کردن دوره‌های آموزشی لازم در میان زنان آسیب‌پذیر می‌توان خلاء فوق را کاهش داد و در نتیجه سطح عمومی سلامت این دسته از مادران و نوزادان آن‌ها را نیز ارتقاء بخشید LA eng UL http://ijn.iums.ac.ir/article-1-3168-fa.html M3 10.29252/ijn.33.123.35 ER -