جستجو در مقالات منتشر شده


۳۱ نتیجه برای نارس

ناهید سلمان یزدی، پروین تترپور، فاطمه حسینی،
جلد ۱۴، شماره ۲۹ - ( ۱۰-۱۳۸۰ )
چکیده

  مقدمه‌: دوره‌نوزادی‌یکی‌از با اهمیت‌ترین‌دوران‌زندگی‌است‌. مهمترین‌علت‌مرگ‌و میر در این‌دوره‌کم‌وزنی‌و نارسی‌می‌باشد و بیشترین‌میزان‌خطر مرگ‌نوزادی‌ما بین‌نوزادانی‌اتفاق‌می‌افتد که‌وزن‌زمان‌تولد آنها پائین‌تر از ۱۰۰۰ گرم‌و طول‌مدت‌حاملگی‌کمتر از ۳۰ هفته‌است‌. در نوزادان ‌نارس ‌وخامت ‌و شدت‌ بیماریها افزایش ‌می‌یابد و یکی ‌از علل ‌اصلی‌ مرگ‌این‌نوزادان‌سندرم‌دیسترس‌تنفسی‌است‌. در این‌صورت‌نوزادان‌مبتلا مکررا" دچار قطع‌تنفس‌و افت ‌فشار اکسیژن‌خون‌شریانی‌می‌شوند.هدف‌: این ‌تحقیق‌به‌منظور مقایسه‌میزان‌اشباع‌اکسیژن‌خون‌شریانی‌نوزادان‌نارس‌مبتلا به‌سندرم‌دیسترس‌تنفسی‌در دو وضعیت‌دمر و طاقباز انجام‌شده‌است‌.

  نوع‌پژوهش‌: مطالعه‌از نوع‌متقاطع‌( cross over ) بود که‌در آن‌پژوهشگر نوزادان‌نارس‌مبتلا به‌دیسترس‌تنفسی‌را طی‌مدت‌دقیقه‌در وضعیت‌دمر و ۴۵ دقیقه‌دیگر در وضعیت‌طاقباز قرار داده‌است‌، سپس‌آنها از نظر چگونگی‌اکسیژن‌گیری‌و مراحل‌هیپوکسی‌مورد مقایسه‌قرار گرفتند

  نمونه‌: ۶۰ نوزاد نارس‌از بین‌نوزادان‌با سن‌رحمی‌زیر ۳۷ هفته‌که‌مبتلا به‌دیسترس‌تنفسی‌بودند نمونه‌پژوهش‌را تشکیل‌داده‌اند که‌به‌روش‌تدریجی‌انتخاب‌شدند.

  نتایج‌: یافته‌های‌حاصل‌با استفاده‌از آزمون‌آماری‌ T زوج‌مورد تجزیه‌و تحلیل‌قرار گرفت‌. نتایج‌بیانگر آن‌بود که‌میانگین‌درصد اشباع‌اکسیژن‌خون‌شریانی‌در وضعیت‌دمر بطور معنی‌داری‌بیشتر از وضعیت‌طاقباز بوده‌است‌(۱۵۵/۴ = t ،۰۰۰۱/۰ p< )به‌ عبارت‌دیگر میانگین‌اشباع‌اکسیژن‌خون‌شریانی‌از ۹۴/۹۹ در وضعیت‌طاقباز به‌/۲۹ در وضعیت‌دمر افزایش‌پیدا کرده‌بود.

  بحث‌و نتیجه‌گیری‌ : با توجه‌به‌این‌یافته‌پرستاران‌می‌توانند با برقراری‌وضعیت‌مناسب‌در نوزادان‌نارس‌دچار سندرم‌دیسترس‌تنفسی‌از بروز حوادث‌هیپوکسی‌در آنها جلوگیری‌بعمل‌آورند.


افتخار السادات حاجی کاظمی، کتایون فلاحت، صدیقه عاصمی، فاطمه حسینی،
جلد ۱۴، شماره ۲۹ - ( ۱۰-۱۳۸۰ )
چکیده

  مقدمه‌ : در حال‌حاضر پذیرشهای‌مجدد بیمارستانی‌بیماران‌مبتلا به‌نارسایی‌قلبی‌به‌دلیل‌ماهیت‌مزمن‌و عود بیماری‌و عوارض‌ناشی‌از آن‌بحث‌بسیار مهمی‌را در عرصه بهداشت‌و درمان‌بوجود آورده‌است‌. بررسی‌های‌ متفاوت ‌نشان‌داده‌اند که‌ بازدید منزل ‌بر کاهش‌پذیرش‌های‌مجدد و مرگ‌این‌بیماران‌مؤثر می‌باشد.

  هدف‌ : تعیین‌تأثیر بازدید منزل‌بر پذیرش‌مجدد مبتلایان‌به‌نارسایی‌قلبی‌طی‌شش‌ماه‌پس‌از ترخیص‌از بیمارستان‌.

  نوع‌پژوهش‌ : این‌ پژوهش ‌از نوع‌ کارآزمایی ‌در عرصه‌ با گروه ‌کنترل‌ بوده‌است ‌که ‌تعداد ۱۰۰ بیمار مبتلا به‌نارسایی‌قلبی‌به‌روش‌نمونه‌گیری‌مستمر انتخاب‌شدند و از همان‌ابتدا بعد از همگون‌سازی‌به‌صورت‌تصادفی‌به‌دو گروه‌مورد (۵۰= n ) و شاهد (۵۰= n ) تقسیم ‌و اطلاعات‌مورد نیاز در زمان ‌انتخاب ‌نمونه ‌با استفاده‌از پرسش‌نامه‌به‌روش‌مصاحبه‌و مطالعه‌پرونده‌های‌پزشکی‌جمع‌آوری‌گردید و فرم‌ثبت‌دفعات‌پذیرش‌مجدد به‌نمونه‌های‌هر دو گروه‌داده‌شد. برای‌گروه‌مورد در طی‌شش‌ماه‌پس‌از ترخیص‌سه‌بازدید صورت‌گرفت‌و در پایان‌دوره پیگیری‌تعداد دفعات‌پذیرش‌مجدد در دو گروه‌با هم‌مقایسه‌شد.

  نتایج‌: نتایج‌بیانگر آن‌بود که‌گروه‌مورد دفعات‌پذیرش‌مجدد کمتری‌نسبت‌به‌گروه‌شاهد داشته‌و این‌تفاوت‌از نظر آماری‌معنی‌دار بود (۰۴۴/۰= P و۰۹۶/۰ = Z ) . همچنین‌تعداد روزهای‌بستری‌مجدد گروه‌مورد نیز کمتر از گروه‌شاهد بوده‌که‌این‌تفاوت‌نیز ازنظر آماری‌معنی‌دار بوده‌است‌( ۰۱۷/۰ = P و ۳۹/۲ = t ) .

  بحث‌و نتیجه‌گیری‌: نتایج‌حاصل‌از این‌بررسی‌نشان‌داد که‌انجام‌بازدید منزل‌برای‌بیماران‌مبتلا به‌نارسایی‌قلبی‌باعث‌کاهش‌پذیرش‌مجدد آنان‌می‌شود. پیشنهاد می‌شود که‌باانجام‌بازدیدهای‌منزل‌مدون‌و منظم‌از عوارض‌بیماری‌و وخیم‌تر شدن‌آن‌جلوگیری‌شود تا بدین‌ترتیب‌از پذیرش‌های‌مجدد و هزینه‌های‌بهداشتی‌ناشی‌از آن‌کاسته‌گردد.


فاطمه شجاعی، صدیقه عاصمی، اکرم نجف یارندی، فاطمه حسینی،
جلد ۱۸، شماره ۴۴ - ( ۱۰-۱۳۸۴ )
چکیده

  نارسایی قلبی بیماری شایع و ناتوان کننده ای است که به علت عوارض و مزمن بودن ماهیت آن تأثیر به سزایی در کاهش کیفیت زندگی بیماران دارد، لذا یافتن روش‌هایی جهت ارتقاء کیفیت زندگی در این بیماران ضروری می باشد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط رفتارهای مراقبت از خود باکیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی در مراکز آموزشی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران و ایران در سال ۱۳۸۵ صورت گرفت. این مطالعه از نوع همبستگی بوده تعداد ۲۵۰ نفر بیمار مبتلا به نارسایی قلبی واجد شرایط وارد مطالعه شدند. جهت جمع‌آوری اطلاعات از شاخص کیفیت زندگی بیماران قلبی فرانس و پاورس و پرسشنامه اروپایی رفتار مراقبت از خود بیماران نارسایی قلبی استفاده شد. نتایج بوسیله آزمون‌های آمار توصیفی، ضریب همبستگی اسپیرمن و آنالیز رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بر اساس یافته ها تنها ۶/۲۳ درصد واحدهای مورد پژوهش از کیفیت زندگی مطلوب برخوردار بودند و ۲۶ درصد آن‌ها ایفای مراقبت از خود خوب داشتند، همچنین ارتباط آماری معنی دار و مستقیمی بین رفتارهای مراقبت از خود و کیفیت زندگی وجود داشت (۰۰/۰ P= ).

  از آنجا که نتایج حاصل از پژوهش ارتباط معنی داری را بین کیفیت زندگی و رفتارهای مراقبت از خود نشان داد، پرستاران می توانند با آموزش‌های مناسب و برنامه ریزی شده در بخش ها و کلینیک ها نقش مؤثری در ارتقاء رفتارهای مراقبت از خود و بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلب داشته باشند. به استناد یافته های این پژوهش اکثریت واحدهای مورد مطالعه از سطح کیفیت زندگی و رفتارهای مراقبت از خود متوسط و ضعیف برخوردار بودند که لزوم توجه و تلاش بیشتر تیم بهداشتی و درمانی را در ارتقاء آن ایجاب می کند.


فروغ رفیعی، فرنگیس شاهپوریان، زهرا ناشر، محسن آذرباد، فاطمه حسینی،
جلد ۲۲، شماره ۵۷ - ( ۲-۱۳۸۸ )
چکیده

  زمینه و هدف: بسیاری ازدلایلی که منتهی به تشدید نارسایی قلبی می شود از طریق آموزش قابل پیشگیری است. با کوتاه شدن مدت بستری، پرستاران ناچار به اولویت بندی نیازهای یادگیری این بیماران می شوند. مسئله ویژه در توجه به نیازهای آموزشی بیماران تعیین اهمیت آن ها برای یادگیری است و در این راستا پرستاران باید تصمیمات خود را نه بر پایه تجربیات روزمره بلکه بر اساس یافته های تحقیقی بنا کنند. مطالعه حاضر با هدف تعیین و مقایسه دیدگاه بیماران مبتلا به نارسایی قلبی و پرستاران از اهمیت نیازهای یادگیری این بیماران انجام گرفت.

  روش بررسی: در این مطالعه توصیفی مقایسه ای ۲۵۱ بیمار مبتلا به نارسایی قلبی به روش نمونه گیری آسان و ۱۸۱‌پرستار از طریق سرشماری از بیمارستان قلب شهید رجایی تهران انتخاب شدند. داده ها با استفاده از بخش اهمیت ابزار نیازهای یادگیری بیماران مبتلا به نارسایی احتقانی قلب ( CHFPLNI ) جمع‌آوری و با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش۱۱ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

  یافته ها: بیماران اطلاعات دارویی و پرستاران عوامل خطرآفرین را به عنوان مهم ترین عناوین یادگیری درجه بندی کردند و در مورد اهمیت اطلاعات رژیم غذایی با هم توافق داشتند. یادگیری عناوین فعالیت، آناتومی و فیزیولوژی و عوامل روانی از نظر دو گروه اهمیت چندانی نداشت. اهمیت یادگیری تمامی زیر مقیاس ها و کل نیازهای یادگیری از نظر پرستاران بیش از بیماران بود (۰۰۰/۰= P ). بیماران زن (۰۰۷/۰= P ) و با تحصیلات لیسانس (۰۰۱/۰= P ) و پرستارانی که دوره‌های آموزش به بیماران قلبی را گذرانده بودند (۰۴۰/۰= P ) اهمیت بیشتری به نیازهای یادگیری دادند.

  نتیجه گیری: تأکید بیشتر پرستاران بر اهمیت نیازهای یادگیری بیماران و تفاوت هایی که در درجه بندی اهمیت نیازها از دیدگاه دو گروه وجود داشت، احتمال عدم توجه به نیازهای مهم یادگیری از نظر بیماران را مطرح می کند. یافته های این مطالعه می تواند رهنمودی برای مشخص کردن اولویت های آموزشی بیماران نارسایی قلبی بستری در بیمارستان در اختیار پرستاران قرار دهد.


لیلا ولیزاده، معصومه اکبر بگلو، ملیحه اسداللهی،
جلد ۲۲، شماره ۵۸ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده

  زمینه و هدف: در بیست و پنج سال گذشته پیشرفت های تکنولوژی و گسترش تحقیقات موجب رشد چشمگیر میزان زنده ماندن نوزادان با سن جنینی پایین، حتی در نوزادان بسیار نارس شده است. بستری شدن نوزاد نارس بلافاصله پس از تولد در اکثر مواقع اجتناب ناپذیر است در این میان، حمایت پرستاری از خانواده چنین نوزادانی، مهم و ضروری به نظر می‌رسد. لذا مطالعه حاضر به منظور مشخص نمودن وضعیت و اهمیت حمایت های پرستاری از مادران دارای نوزاد نارس بستری در NICU و استفاده از نتایج این پژوهش در برنامه ریزی‌های آتی سیستم سلامت اجرا گردید.

  روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی و جامعه مورد پژوهش شاملکلیه مادران دارای نوزاد نارس بستری در NICU سه مرکز آموزشی درمانی – طالقانی، الزهرا وکودکان تبریز در طول شش ماه اول ۸۶ بوده است. حجم نمونه ۳۰۰ نفر، نمونه گیری به روش سرشماری و گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه NPST صورت گرفته است. روایی ابزار مذکور به روش روایی محتوایی و روایی ترجمه و پایایی ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ صورت گرفت (۹۰/۰ = α ).

  یافته ها: با توجه به نتایج، مهم‌ترین و بیشترین حمایت های پرستاری مربوط به حیطه های اطلاعاتی – ارتباطی و مراقبت کیفی بودند. همچنین اختلاف بین اهمیت حمایت قائل شده و میزان حمایت دریافتی در هر چهار حیطه از لحاظ آماری (۰۵/۰ P< ) معنی دار می باشد.

نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر، نشان داد که مادران خواهان حمایت های پرستاری بیشتری نسبت به آنچه دریافت کرده اند می باشند. بنابراین برنامه ریزی برای ارتقاء حمایت های حرفه ای پرستاری برای والدین و به خصوص مادران دارای نوزاد نارس در بخش های ویژه نوزادان ضروری به نظر می رسد


معصومه رامبد، فروغ رفیعی،
جلد ۲۲، شماره ۵۸ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده

  زمینه و هدف : همودیالیز به عنوان روش درمان انتخابی در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی است که سبب بروز تنش در میان بیماران می شود. به دلیل طولانی شدن دوره درمان، بیمار با محدودیت‌هایی در فعالیت روزانه ، تغییر در شیوه زندگی و نیازهای مختلف مواجه می شود. درک حمایت اجتماعی می تواند در سازگاری افراد با بیماری و عوارض ناشی از آن مؤثر باشد. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف تعیین حمایت اجتماعی درک شده در بیماران تحت همودیالیز انجام گرفت.

  روش بررسی : این مطالعه از نوع همبستگی- توصیفی بود که به صورت مقطعی انجام شد. ۲۰۲ بیمار مراجعه کننده به مرکز همودیالیز مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران به روش سرشماری انتخاب شدند. داده ها با استفاده از بخش دوم پرسشنامه منابع شخصی وینرت و برانت جمع‌آوری و با استفاده از SPSS نسخه ۱۴ تحلیل شد.

  یافته ها: یافته ها نشان دارد که تعداد زیادی از بیماران (۹/۶۴ درصد)، درک بالایی از حمایت اجتماعی داشتند. همچنین بین حمایت اجتماعی درک شده با متغیرهای جنس، وضعیت تاهل، وضعیت فعالیت جسمی، وضعیت اقتصادی و سطح تحصیلات ارتباط وجود دارد. در حالی که بین سایر متغیرهای طول مدت دیالیز، زمان انجام آن، قومیت، وضعیت اشتغال کنونی و سایر بیماری‌ها با حمایت اجتماعی درک شده ارتباط معنی داری وجود نداشت.

  نتیجه گیری : وجود ارتباط بین حمایت اجتماعی درک شده و برخی از مشخصات فردی و اجتماعی بیماران، لزوم توجه پرستاران به منابع حمایتی بیماران را آشکار می سازد. نتایج این پژوهش ارتباط حمایت اجتماعی درک شده و متغیرهای دموگرافیک را مورد بررسی قرار داد، پیشنهاد می شود مطالعات بیشتر برای شناخت عوامل مؤثر روی افزایش درک حمایت اجتماعی در همین بیماران انجام شود.


طاهره سلیمی، لیلی شهبازی، ضیاء اسلامی، محمد حسن دهقان پور،
جلد ۲۲، شماره ۶۱ - ( ۱۰-۱۳۸۸ )
چکیده

  زمینه و هدف : یکی از راه های ارتباط غیر کلامی بین مادر و نوزاد تماس پوستی است که می تواند باعث ایجاد آرامش در کودک و احساس وابستگی بیشتر بین آن دو گردد. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر تماس پوستی مادر برعلائم حیاتی و وضعیت رفتاری نوزادان نارس بستری در بین سال های ۸۲-۱۳۷۹ انجام گرفته است.

  روش بررسی: نوع مطالعه کارآزمایی بالینی بوده و تعداد ۲۵ نوزاد نارس دارای سن داخل رحمی ۳۶-۳۲ هفته به ظاهر سالم به عنوان گروه مورد و ۲۵ نوزاد نارس مشابه به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. جهت نوزادان نارس در گروه مورد علائم حیاتی و وضعیت رفتاری بر اساس چک لیست مربوطه کنترل و ثبت گردید. پس از گذشت ده دقیقه توسط مادر که قبلاً آموزش های لازم را دیده بود هر نوزاد به مدت ۵ دقیقه مورد لمس در نواحی سر و صورت و شانه ها قرار گرفت. پس از گذشت ۱۰ دقیقه مجدداً علائم حیاتی و وضعیت رفتاری کنترل و چارت شد. این عمل در سه نوبت متوالی به فاصله ۸-۶ ساعت تکرار گردید. در گروه شاهد تنها در یک مرحله علائم حیاتی و وضعیت رفتاری کنترل و چارت گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS با استفاده از آزمون‌های t ، t زوج و کای اسکوئر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.

  یافته ها: نتایج نشان می دهد که تماس پوستی مادر در گروه مورد باعث کاهش تعداد ضربان قلب (۰۳۰/۰ = P ) و تنفس (۰۴۰/۰ = P ) گردیده و باعث تغییر در وضعیت رفتاری نوزادان نارس به سوی آرامش شده است (۰۰۱/۰ ≤ P ).

  بحث و نتیجه گیری: تماس پوستی مادر به طور کلی باعث کاهش تعداد ضربان قلب و تنفس و ارتقاء وضعیت رفتاری به سوی آرامش در نوزادان نارس مورد پژوهش شده است. با توجه به یافته های پژوهش به نظر می رسد بتوان با اطمینان بیشتر از تماس پوستی مادر جهت آرامش نوزدان نارس بهره برد.


حمید پیروی، محمدتقی ساربان، زینت محبی نوبندگانی، معصومه رامبد،
جلد ۲۳، شماره ۶۷ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده

  زمینه و هدف: پیروی از رژیم غذایی، دارویی و مایعات در بیماران تحت همودیالیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. هدف از انجام این مطالعه بررسی میزان پیروی از رژیم درمانی با اندازگیری نشانگرهای بالینی و آزمایشگاهی از جمله سطح نیتروژن اوره خون، پتاسیم، فسفات و افزایش وزن بین دو جلسه دیالیز در بیماران تحت همودیالیز دانشگاه علوم پزشکی ایران است.

  روش بررسی : این مطالعه از نوع همبستگی- توصیفی بود. ۲۰۰ بیمار مراجعه کننده به مرکز همودیالیز مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران به روش سرشماری انتخاب شدند. سطح نیتروژن اوره خون، پتاسیم، فسفات و افزایش وزن بین دو جلسه دیالیز از روی پرونده بیماران ثبت شد. داده‌ها پس از جمع‌آوری با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۱۴ تجزیه و تحلیل شد.

  یافته‌ها : بیشتر بیماران (۵۶%) از رژیم مایعات تبعیت نمی‌کردند. نشانگرهای آزمایشگاهی نیتروژن اوره خون، پتاسیم و فسفات به ترتیب در۵/۴ درصد ، ۵/۵ درصد و ۵/۲۵ درصد از بیماران بالاتر از سطح مورد انتظار بود. به علاوه بین نشانگرهای بالینی و آزمایشگاهی نیتروژن اوره خون، پتاسیم فسفات و افزایش وزن بین دو جلسه دیالیز با سطح تحصیلات ارتباط معنی‌دار آماری وجود داشت(۰۵/۰ . (p ≤ در حالی که بین نشانگرهای بالینی و آزمایشگاهی با سایر متغیرها، یعنی سن، جنس، وضعیت تاهل، وضعیت اقتصادی و طول مدت دیالیز ارتباط معنی‌داری مشاهده نشد(۰۵/۰< .(p

  نتیجه‌گیری کلی: نتایج مطالعه نشان داد که بیشتر بیماران از رژیم غذایی و دارویی پیروی می‌کردند. به علاوه بین پیروی از رژیم درمانی با سطح تحصیلات ارتباط معنی‌داری وجود داشت. تبعیت از رژیم درمانی ممکن است با ارائه تکنیک‌های مشاوره و آموزش به بیماران بهبود پیدا کند. بنابراین پیشنهاد می‌شود پژوهشی در آینده با هدف بررسی تاثیر تکنیک‌های مشاوره غذایی بر میزان پیروی از رژیم درمانی در بیماران تحت همودیالیز انجام شود.


محمد علی چراغی، الهام داوری دولت آبادی، محسن صلواتی، عباس مقیم بیگی،
جلد ۲۵، شماره ۷۵ - ( ۲-۱۳۹۱ )
چکیده

  زمینه و هدف: بیماران مبتلا به نارسایی قلبی به دلیل تجربه فشارهای روحی، اقتصادی و جسمی از سطح کیفیت زندگی پایینی برخوردارند. حمایت اجتماعی درک شده نقش مهمی در حفظ سلامتی افراد و کاهش آثار منفی استرس­های ناشی از محیط و جامعه دارد؛ مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط حمایت اجتماعی درک شده و کیفیت زندگی بیماران نارسایی قلبی انجام شده است.

  روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی از نوع همبستگی بود. نمونه پژوهش را بیماران مبتلا به نارسایی قلبی که از سال ۱۳۸۶ در مراکز آموزشی درمانی تخصصی قلب و عروق همدان بستری و واجد شرایط شرکت در مطالعه بودند تشکیل داد. مجموعاً ۶۰ بیمار از طریق نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از ابزار کیفیت زندگی مینه‌سوتا و پرسشنامه حمایت اجتماعی درک شده در بیماران نارسایی قلبی با روش مصاحبه جمع آوری گردید. و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی و نرم افزار SPSS نسخه ۱۳ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

  یافته‌ها: نتایج نشان داد که ۷/۴۶ درصد از بیماران نارسایی قلبی از سطح کیفیت زندگی متوسط و ۷/۶۱ درصدِ آنان از سطح پایین حمایت اجتماعی درک شده برخوردار هستند. بین حمایت اجتماعی درک شده و کیفیت زندگی ارتباط آماری معناداری وجود دارد ( ۰۰/۰ P= ، ۷۲۱/۰ r= ).

  نتیجه‌گیری کلی: نتایج مطالعه حاضر لزوم توجه درمانگران حرفه­ای حوزه سلامت به حمایت اجتماعی درک شده را آشکار می­سازد. بنابراین؛ پرستاران باید نسبت به طراحی و تنظیم برنامه‌های مراقبتی حمایتی و اثربخش توجه بیشتری نشان دهند و از این طریق در بهبود کیفیت زندگی این گروه از بیماران گام مؤثری بردارند.


مهین قاسمی، طاهره دهداری، پریسا محققی، محمود رضا گوهری، زیبا زرگر زاده،
جلد ۲۵، شماره ۷۹ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

  زمینه و هدف : یکی از بهترین و مؤثرترین راه ها برای جلوگیری از آسیب ها و صدمات ناشی از بستری شدن نوزاد نارس، درگیر شدن فعال والدین در مراقبت از او می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین وضعیت عملکرد مادران در امر مراقبت از نوزاد نارس در بیمارستان های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال ۱۳۹۱ انجام شد.

  روش بررسی : این مطالعه از نوع توصیفی- مقطعی به صورت پایلوت می باشد. ابتدا ۲ بیمارستان دارای بخش مراقبت ویژه نوزادان تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران به صورت تصادفی انتخاب و ۹۰ مادر دارای نوزاد نارس بستری شده در بخش مراقبت های ویژه نوزادان به صورت نمونه گیری آسان انتخاب شدند. گردآوری اطلاعات از طریق مشاهده و تکمیل چک لیست عملکرد ( شامل نحوه مراقبت آغوشی، ماساژ، شیردهی با پستان، تغذیه با فنجان و حمام نوزاد نارس) توسط دو پرستار آموزش دیده انجام شد. داده ها پس از گردآوری با نرم افزار SPSS نسخه ۱۶ و آزمون‌ های آنالیز واریا نس یک طرفه و کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند .

  یافته ها: میانگین سنی مادران مورد مطالعه ۱ ± ۲۷ با حداقل ۱۶ و حداکثر ۴۶ سال بود. بررسی مجموع نمرات ۵ چک لیست مهارت ها نشان داد که ۰۲/۴۲ درصد مادران دارای عملکرد ضعیف، ۱۶/۴۱ درصد دارای عملکرد متوسط و۸۲/۱۶ درصد دارای عملکرد مناسب در زمینه مراقبت از نوزاد نارس بودند. بین عملکرد مادران با تحصیلات مادر، شغل مادر، سن مادر و وزن نوزاد رابطه آماری معنی داری وجود نداشت. همچنین تفاوت معنی داری بین رتبه تولد نوزاد و تعداد فرزندان بر حسب سطوح عملکرد مادران در زمینه مراقبت از نوزاد نارس مشاهده نشد(۰۵/۰ P> ) .

  نتیجه گیری کلی: با توجه به نتایج پژوهش توصیه می شود آ موزش های لازم در زمینه نحوه مراقبت از نوزاد نارس در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان برای این مادران ارائه گردد. انجام مطالعه با حجم نمونه بالاتر قابل طرح است.


مهناز جبرئیلی، الهه سید رسولی، شمسی سلیمی، مرتضی قوجا زاده،
جلد ۲۶، شماره ۸۵ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده

  زمینه و هدف: نوزادان نارس در حین مراقبت و درمان تحت مداخلات دردناک زیادی قرار می‌گیرند و پرستاران می‌بایست با استفاده از روش‌های غیر دارویی بدون خطر، از عوارض کوتاه و بلند مدت ناشی از درد پیشگیری نمایند، لذا این مطالعه به منظور تعیین تاثیر قنداق کردن بر درد ناشی از جایگذاری لوله بینی­ـ­ معدی در نوزادان نارس انجام گرفت.

  روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه کارآزمایی بالینی از نوع طرح متقاطع است. ۳۸ نوزاد نارس به روش نمونه گیری آسان انتخاب و به طور تصادفی به دوگروه تقسیم شدند. در نوزادان گروه اول جای گذاری لوله بینی- معدی بار اول به روش روتین و بار دوم به روش قنداق کردن صورت گرفت و در نوزادان گروه دوم ترتیب جایگذاری لوله بینی­ـ ­معدی بر عکس گروه اول بود. در هر دو گروه درد نوزاد در فواصل زمانی دو دقیقه قبل، حین و پنج دقیقه بعد از جایگذاری لوله بینی ـ معدی با استفاده از ابزار (Premature Infant Pain Profile (PIPP اندازه گیری شد.

  داده ها با استفاده از نرم­افزار آماری SPSS نسخه سیزدهم آنالیز شدند. برای متغیرهای کمی از آزمون آن ا لیز واریانس و جهت بررسی روند تغییرات درد در زمانهای مختلف از آزمون Repeated Measure s استفاده شد. در این مطالعه مقدار P کمتر از ۰۵/۰ از لحاظ آماری معنی دار تلقی گردید.

  یافته ها : نتایج نشان داد قنداق کردن باعث کاهش پاسخ به درد نوزاد در زمانهای حین و پنج دقیقه بعد از جایگذاری لوله بینی ـ معدی می شود (به ترتیب ۰۵/۰ > p و ۰۰۱/۰> p ).

نتیجه گیری کلی: از آنجایی که یافته های این مطالعه نشان داد قنداق کردن بر درد ناشی از جایگذاری لوله بینی­ـ­ معدی موثر است، لذا توصیه می شود پرستاران آن را به عنوان مداخله ای موثر در کاهش درد نوزادان بکار ببرند.
لیلا ولی زاده، مرضیه آوازه، نصیب بابایی، محمد باقر حسینی، محمد اصغری جعفرآبادی،
جلد ۲۸، شماره ۹۶ - ( ۸-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: زندگی نوزادان نارس بستری در بخش مراقبت‌های وی‍‍ژه نوزادان، از لحظه‌ی تولد پراسترس است. در راستای کاهش استرس تحمیلی بر این نوزادان مراقبت خوشه‌ای توصیه می‌گردد. هدف از این مطالعه، تعیین و مقایسه پاسخ‌های فیزیولوژیک نوزادان نارس به مراقبت خوشه‌ای با سه و پنج پروسیجر غیرتهاجمی می‌باشد.

روش ‌بررسی: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی متقاطع تصادفی بود. جامعه پژوهش شامل ۳۱ نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت‌های ویژه نوزادان در سن ۳۲ هفتگی بودند که تحت مراقبت خوشه‌ای سه مرحله‌ای و پنج مرحله‌ای قرار گرفتند و تعداد ضربان قلب، تعداد تنفس و میزان اشباع اکسیژن خون اندازه‌گیری شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از نرم افزار STATA۱۰ در سطح معنی داری ۰۵/۰ انجام شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد میانگین میزان اشباع اکسیژن در قبل، حین و بعد از مراقبت خوشه‌ای در گروه مراقبت خوشه‌ای سه مرحله‌ای به ترتیب ۵۲/۹۷، ۳۲/۹۷، ۸۴/۹۷ و پنج مرحله‌ای ۶۸/۹۷، ۹۴/۹۷، ۶۵/۹۷، ضربان قلب به ترتیب ۲۶/۱۴۶، ۹۰/۱۴۹، ۹۷/۱۴۹ و پنج مرحله‌ای ۶۱/۱۵۰، ۷۷/۱۵۴، ۶۵/۱۵۴و تعداد تنفس در مراقبت خوشه‌ای سه مرحله‌ای به ترتیب ۶۸/۵۱، ۸۷/۴۸، ۷۱/۴۷ و پنج مرحله‌ای ۱۰/۴۹، ۶۱/۴۸، ۴۸/۴۹ بوده است که تمامی موارد در محدوده طبیعی قرار داشتند. تفاوت آماری معنی‌داری بین میانگین پاسخ‌های فیزیولوژیک دو مداخله یافت نشد (۰۵/۰ P>) و در مجموع می‌توان هر دو مراقبت خوشه‌ای را قابل قبول قلمداد نمود.

نتیجه‌گیری کلی : با توجه به نتایج این مطالعه می‌توان مراقبت خوشه‌ای متشکل از پنج مرحله را همانند مراقبت خوشه‌ای سه مرحله‌ای برای نوزادان نارس ۳۲ هفته‌ای که وضعیت پایداری دارند، پیشنهاد نمود.


اکرم ملک خواهی، مریم جدید میلانی، پرستو امیری،
جلد ۲۸، شماره ۹۶ - ( ۸-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: بیماران تحت درمان با همودیالیز با طیف وسیعی از مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی روبرو شده و در نهایت در معرض ناتوانی قرار می‌گیرند. در گروه‌های حمایتی همتایان افراد با تجربه‌های مشابه، راهبردهایی را ارایه می‌دهند که منجر به بهبود کیفیت زندگی بیماران گردد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر شرکت در گروه حمایتی همتایان بر سلامت روان بیماران تحت درمان با همودیالیز انجام شد.

روش بررسی: پژوهش حاضر به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی شده با گروه مداخله و کنترل بر روی ۶۴ بیمار تحت همودیالیز در بیمارستان شهر سبزوار در سال ۱۳۹۲ انجام گرفت. روش نمونه‌گیری به صورت تصادفی ساده بوده و شرکت کنندگان با استفاده از بلوک‌های جایگشتی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. بیماران گروه کنترل مراقبت روتین بخش دیالیز را دریافت می‌کردند. جلسات حمایتی همتایان به مدت ۸ هفته به صورت ۲ ساعت در هفته جهت گروه مداخله برگزار شد و موضوع جلسات بر اساس مشکلات به‌دست آمده از نیاز و علاقه بیماران بود. در هر دو گروه داده‌ها با استفاده از بخش عملکرد روانی پرسشنامه‌ی کیفیّت زندگی مرتبط با سلامت بیماران دیالیزی قبل و بعد از مداخله جمع آوری شدند. داده‌ها با استفاده از آزمون تی زوجی و تی مستقل در نرم افزار SPSS نسخه ۱۸ تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها: بین دو گروه مداخله و کنترل از نظر امتیازهای وضعیت سلامت روان بعد از اتمام مطالعه اختلاف معناداری وجود داشت (۰۵/۰P<). در گروه مداخله قبل و بعد از شرکت در گروه حمایتی همتایان، اختلاف آماری معناداری از نظر امتیازهای وضعیّت سلامت روان وجود داشت (۰۵/۰P<) و سلامت روان بیمارن تحت همودیالیز در گروه مداخله افزایش یافت.

نتیجه‌گیری کلی: با توجه به این که شرکت در گروه حمایتی همتایان موجب ارتقاء سلامت روان بیماران تحت همودیالیز می‌شود، نتایج این پژوهش می‌تواند در آموزش و مدیریت پرستاری کاربرد داشته باشد و توسط مدرسین پرستاری در آموزش بالینی دانشجویان پرستاری و طراحی فرایند پرستاری در بیماران تحت همودیالیز مورد استفاده قرار گیرد.


ملیحه داودی، یحیی محمدی، الناز یزدان پرست، هادی احمدی چناری، حسن اسلامی، راحله رجبی، علی اصغر جسمی،
جلد ۲۸، شماره ۹۸ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: یکی از عوارض مهم حین دیالیز افزایش وزن بیش از حد و تبعات آن می‌باشد و کنترل وزن از مهمترین نیازهای آموزشی بیماران تحت همودیالیز است. آموزش چندرسانه‌ای با ایجاد تعامل منجر به یادگیری آسان و پایدار می‌شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش به روش چند رسانه‌ای بر کاهش وزن بیماران همودیالیز انجام شد.

روش بررسی: مطالعه حاضر یک پژوهش نیمه تجربی بود. ۳۰ بیمار تحت همودیالیز با تخصیص تصادفی در گروه آزمون و کنترل قرار داده شدند. داده‌ها با استفاده از فرم اطلاعات دموگرافیک و ترازوی دیجیتال استاندارد کالیبره شده جمع آوری شد. در گروه آزمون، آموزش به صورت روش‌های کنترل وزن داده شد. وزن بیماران گروه آزمون و کنترل در دو نوبت قبل و بعد از آموزش اندازه گیری شد. داده‌ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۱۸ و با استفاده از آمار توصیفی و آزمون‌های آماری تی‌مستقل و ‌وابسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: مقایسه میانگین تغییرات وزن نشان داد تغییر در گروه آزمون بیش از گروه کنترل بوده است (۵۵/۱ ± ۶۳/۱ در مقابل ۰۷/۱ ± ۴۳/۰) همچنین مقایسه میانگین تغییرات دو گروه نشانگر معنی داری تفاوت میانگین تغییرات وزن در دو گروه بود. (۰۵/۰>P ).

نتیجه گیری کلی: روش آموزش به شیوه چند رسانه‌ای بر کاهش وزن بیماران همودیالیزی موثر است و پیشنهاد می‌شود برای کمک به بیماران همودیالیزی مورد استفاده قرار گیرد.


سیما صباغی، منیژه نوریان، مینو فلاحی، ملیحه نصیری،
جلد ۲۸، شماره ۹۸ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: یکی از مشکلات نوزادان بستری در بخش مراقبت ویژه اختلالات تنفسی است که درصد بالایی از این بیماران به دستگاه تهویه مکانیکی و بستری در بخش‌های مراقبت ویژه نوزادان نیاز پیدا می‌کنند. اگر چه تهویه‌ی مکانیکی سبب نجات جان تعداد زیادی نوزاد شده است اما مانند سایر درمان‌ها بدون ضرر نبوده است. روشی که احتمالا می‌تواند منجر به کاهش طول مدت قرار گرفتن نوزاد زیر دستگاه تهویه مکانیکی گردد، مداخله‌های مراقبت تکاملی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مداخله‌های مراقبت تکاملی بر طول مدت تهویه مکانیکی در نوزادان نارس مبتلا به سندرم دیسترس تنفسی انجام شد.

روش بررسی: این پژوهش به روش نیمه تجربی دو گروهی و به صورت غیر تصادفی و در دسترس بر روی ۶۰ نوزاد نارس با سن جنینی کمتر یا مساوی ۳۳ هفته و مبتلا به سندرم دیسترس تنفسی انجام گرفت. نوزادان در دو گروه کنترل و مداخله قرار می‌گرفتند برای نوزادان گروه کنترل مراقبت‌های روزانه پرستاری و برای نوزادان گروه مداخله علاوه بر مراقبت‌های روزانه مراقبت تکاملی انجام گرفت.

یافته‌ها: میانگین طول مدت تهویه در گروه کنترل ۹۴/۲ ± ۶۳/۳ روز و در گروه مداخله ۰۵/۳ ± ۰۶/۴ روز بود. بین دو گروه از نظر طول مدت تهویه مکانیکی اختلاف معنی دار آماری مشاهده نشد (۵۷/۰ P=).

نتیجه گیری کلی: با توجه به نتایج مطالعه می‌توان نتیجه گرفت که مداخله‌های مراقبت تکاملی بر طول مدت قرار گیری نوزادان نارس مبتلا به سندرم دیسترس تنفسی در زیر دستگاه تهویه مکانیکی تاثیری ندارد.


راضیه سادات بهادر، عصمت نوحی، یونس جهانی،
جلد ۳۰، شماره ۱۰۵ - ( ۲-۱۳۹۶ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: نارسایی مزمن قلبی یک بیماری پیشرونده و محدود کننده زندگی و از مشکلات شایع تاثیر گذار بر کیفیت زتدگی بیماران است. این مطالعه با هدف تعیین کیفیت زندگی و عوامل مرتبط با آن در بیماران نارسایی مزمن قلبی انجام شد.

روش بررسی: این پژوهش مطالعه‌ای مقطعی از نوع توصیفی همبستگی است. نمونه پژوهش ۱۰۰ نفر از بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی بیمارستان امام خمینی جیرفت در سال ۱۳۹۳ بودند. در این مطالعه برای گردآوری داده‌ها از پرسشنامه کیفیت زندگی مینه سوتا (Minnesota) و پرسشنامه ویژگی‌های فردی استفاده شد که در سه مرحله (بدو پذیرش، زمان ترخیص و یک ماه بعد از ترخیص) تکمیل شدند. نتایج به دست آمده با آزمون‌های پارامتریک ضریب همبستگی پیرسون، t-test، Anova و رگرسیون چند متغیره مورد بررسی قرار گرفت ودر سطح معنی‌داری (۰۵/۰P<)، با استفاده از SPSS نسخه ۲۱ گردید تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: میانگین وانحراف معیار نمره کیفیت زندگی بدو پذیرش، زمان ترخیص و یک ماه بعد از ترخیص به ترتیب ۰۸/۲۲  ±۸ ۷/۴۲، ۶۶/۱۵ ± ۹۶/۶۶، ۰۸/۱۵ ± ۴/۷۷ بود. آزمون آماری پارامتریک در اندازه گیری‌های مکرر بین زمان‌های مختلف اندازه گیری تفاوت معنی‌داری را نشان داد. به این معنا که کیفیت زندگی یک ماه بعد از ترخیص به مراتب بهتر از کیفیت زندگی زمان پذیرش و زمان ترخیص بوده است. از طرفی بین کیفیت زندگی و اطلاعات فردی ارتباط معنی‌داری مشاهده شد.

نتیجه‌گیری کلی: کیفیت زندگی مبتلایان به نارسایی مزمن قلبی با عواملی چون سطح تحصیلات، سابقه بیماری، طول مدت بیماری،سن، سیگاری بودن تاهل و چاقی ارتباط دارد و سه عامل آخر در کیفیت زندگی یک ماه پس از ترخیص کلیدی‌تر بوده‌اند. بنابراین ضمن توجه به اهمیت این عوامل، آموزش و مراقبت پیگیر این بیماران مورد تأکید می‌باشد.


صدیقه خنجری، سیده سمیه موسوی پور، فاطمه اسکویی، حمید حقانی،
جلد ۳۰، شماره ۱۰۶ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: تولد یک نوزاد زودرس رویدادی پر تنش برای والدین است که بر کیفیت زندگی خانواده، به ویژه مادر اثرگذار است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه کیفیت زندگی و حس انسجام مادران دارای نوزاد نارس و ترم انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مقایسه‌ای بوده که با استفاده از نمونه گیری دسترس، ۵۰ مادر دارای نوزاد نارس و ۵۰ مادر دارای نوزاد ترم وارد مطالعه شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی و پرسشنامه ۱۳- SOC بود. تجزیه‌ و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری تی مستقل، دقیق فیشر و آنالیز واریانس تحت برنامه نرم‌افزاری SPSS نسخه ۱۹ انجام گرفت.
یافته‌ها: پژوهش حاضر نشان داد که در گروه مادران دارای نوزاد ترم احساس سلامت جسمی، بیشتر از مادران دارای نوزاد نارس بود (۰۵/۰(P<. در گروه مادران دارای نوزاد ترم، بین تمام ابعاد کیفیت زندگی با حس انسجام ارتباط معنی‌دار آماری وجود دارد (۰۵/۰<  P). این ارتباط به جز در بعد سلامت جسمانی در گروه مادران دارای نوزاد نارس نیز وجود دارد.
نتیجه‌گیری کلی: مادران دارای نوزاد نارس نیازمند کمک‌ و برنامه ریزی‌های مناسب جهت ارتقاء کیفیت زندگی در بعد سلامت جسمانی و حس انسجام می‌باشند.

پوران رئیسی، ابراهیم حسن زاده، مرضیه گرایی، جمال کابانی، ادریس کاکه مم، سعید محمدی،
جلد ۳۱، شماره ۱۱۳ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده

زمینه و هدف: پرستاران در مقایسه با سایر مشاغل، استرس شغلی بالاتری را تحمل می‌کنند و بنابراین احتمال نارسایی شناختی در آنها بیشتر است که ممکن است منجر به بروز خطاهای بالینی گردد. هدف مطالعه حاضر تعیین ارتباط بین استرس شغلی و نارسایی شناختی پرستاران با بروز خطاهای بالینی در بیمارستان‌های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی ایران بود.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی که در سال ۱۳۹۶ در بیمارستان‌های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد، ۳۶۷ پرستارکه حداقل سابقه شش ماه خدمت داشتند، به صورت تصادفی انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه‌های اطلاعات جمعیت شناختی، استرس شغلی، نارسایی شناختی و بروز خطای بالینی جمع آوری گردید. از آزمون کای دو و رگرسیون لجستیک با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۲برای تحلیل داده‌ها استفاده شد.
یافته‌ها: تجربه خطاهای بالینی در ۶۱/۱۹ درصد از مشارکت کنندگان گزارش شد. میانگین کلی استرس شغلی و نارسایی شناختی بین پرستاران به ترتیب برابر با ۴۸/۳ و ۹۸/۱ بود. میزان حقوق دریافتی [۰۶۶/۰=odds ratio (OR)]، سابقه کار بالینی (۱۱۴/۲ = (OR، نارسایی شناختی (۸۹۷/۳ (OR=، عوامل استرس‌زای مرتبط با وظیفه (۸۳۷/۲ (OR= و عوامل استرس‌زای مرتبط با روابط بین فردی )۳۴۰/۰ (OR= به عنوان عوامل مرتبط در بروز خطاهای بالینی شناسایی شدند.
نتیجه‌گیری کلی: نتایج نشان داد که بروز خطاهای بالینی تحت تأثیر سابقه کار بالینی، نارسایی شناختی و استرس شغلی قرار می‌گیرد. بنابراین پیشنهاد می‌گردد که مدیران پرستاری و مدیران بیمارستان‌ها، به نقش استرس شغلی و نارسایی شناختی در بروز خطاهای بالینی پرستاران توجه داشته باشند و در جهت کاهش استرس شغلی و خطاهای بالینی، راهبردها و سیاست های مناسبی را به کار گیرند.

مصطفی سودمند، گلشن قاسم زاده، سمانه میرزایی دهکا، محسن محمدی، نسیم عموزاده لیچایی، آرزو منفرد،
جلد ۳۲، شماره ۱۱۸ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه همودیالیز یکی از رایج‌ترین روش‌های درمانی به دنبال نارسایی مزمن کلیه می‌باشد. بیماران تحت درمان با همودیالیز دچار محدودیت‌هایی در عملکرد جسمی، روانی و اجتماعی خود می‌گردند و فعالیت‌های خود‌مراقبتی در این بیماران می‌تواند نقش مؤثری در سازگاری آن‌ها با فرآیند بیماری داشته باشد. این مطالعه با هدف تعیین توان خودمراقبتی و عوامل مرتبط با آن در بیماران همودیالیزی انجام شده است.
روش بررسی: پژوهش حاضر مطالعه‌ای مقطعی است که بر روی بیماران مراجعه کننده به بخش همودیالیز مرکز آموزشی درمانی رازی شهرستان رشت در سال ۱۳۹۶ انجام گرفت که در آن ۱۲۶ بیمار با روش نمونه‌گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها در این پژوهش پرسشنامه‌ی دو بخشی شامل اطلاعات فردیاجتماعی و شکل تعدیل یافته نسخه چینی مقیاس ۲۸ گویه‌ای ارزیابی توان خودمراقبتی بود. اطلاعات پس از جمع‌آوری با آماره‌های توصیفی (میانگین، انحراف معیار، درصد، فراوانی) و آزمون‌های تحلیلی (تی تست مستقل، ضریب همبستگی، آنالیز ئاریانس و رگرسیون لجستیک) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: حدود ۴/۷۱ درصد از بیماران دارای توان خود‌مراقبتی مطلوب بودند. ارتباط آماری معنی‌داری بین سن با توان خود‌مراقبتی وجود داشت (۰۱۳/۰P=). همچنین سطح تحصیلات با توان خودمراقبتی ارتباط آماری معنی‌ داری داشت (۰۰۰۱/۰˂P) .در بررسی به عمل آمده بر اساس مدل رگرسیون لجستیک نتایج نشان داد که هرچه سن بیماران از میانگین سنی کل بیماران مورد مطالعه بالاتر بود توان خودمراقبتی این بیماران به میزان ۵/۱ برابر کاهش پیدا کرده بود.
نتیجه‌گیری کلی: اگر چه در مطالعه‌ی حاضر بیشتر بیماران تحت درمان با همودیالیز دارای توان خودمراقبتی مطلوبی بودند اما نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که این بیماران به علت افزایش سن، فرایند درمانی و مشکلاتی که ناشی از بیماری برای آن‌ها ایجاد می‌شود، دچار محدودیت‌هایی در مراقبت از خود می‌گردند. بنابراین توصیه می‌شود تا به منظور هرچه بهتر شدن توان خودمراقبتی این بیماران، تدابیری در برنامه‌های مراقبتی آنان گنجانده شود تا بیمار به عنوان عضوی از تیم مراقبتی در مراقبت از خود مشارکت کامل داشته باشد.

طاهره نجفی قزلجه، عطیه قاسمی، محبوبه رسولی، محمد گرک یراقی،
جلد ۳۲، شماره ۱۱۹ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: نارسایی قلبی یکی از شایع‌ترین بیماری‌های مزمن در کشورهای در حال توسعه است. یکی از علل مهم نارسایی قلبی بیماری دیابت نوع دو می‌باشد. از مهم‌ترین روش‌های کنترل این دو بیماری مشارکت فعالانه فرد بیمار در مراقبت از خود است. هر چند زمانی که نارسایی قلبی و دیابت با یکدیگر همراه شوند، رفتارهای خودمراقبتی بسیار پیچیده و مشکل خواهد شد. از این رو، شناسایی عوامل مرتبط با رفتارهای خودمراقبتی حائز اهمیت می‌باشد. در نتیجه هدف از این مطالعه تعیین ارتباط رفتارهای خودمراقبتی با اضطراب، حمایت خانواده و وضعیت ناخوشی در افراد مبتلا به نارسایی قلبی دارای دیابت نوع دو بود.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه توصیفی- همبستگی می‌باشد که در سال ۱۳۹۷ بر روی ۱۵۸ بیمار مبتلا به نارسایی قلبی دارای دیابت نوع دو که به بیمارستان چمران اصفهان مراجعه کرده بودند، انجام شد. این نمونه‌ها به روش مستمر انتخاب شده بودند. در این مطالعه داده‌ها با استفاده از پرسشنامه‌های اروپایی رفتارهای خودمراقبتی در نارسایی قلبی، بیماری‌های همراه Charlson، وضعیت عملکرد شناختی، حمایت اجتماعی (مقیاس خانواده)، اضطراب Spielberger و اطلاعات جمعیت شناختی جمع آوری شد. سپس داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی (فراوانی، درصد فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و همچنین آمار استنباطی (تی تست و آنالیز واریانس) در نرم افزار SPSS نسخه ۱۶ تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که بیشتر نمونه‌ها (۶/۸۸ درصد) رفتار خودمراقبتی در سطح متوسط داشتند و میانگین و انحراف معیار آن به ترتیب ۷۶/۴ ± ۳۷/۳۸ به دست آمد. در این مطالعه بین هیچ کدام یک از عوامل جمعیت شناختی، بیماری، وضعیت عملکرد شناختی، حمایت خانوادگی و اضطراب با رفتارهای خودمراقبتی ارتباط معنی‌داری یافت نشد (۰۵/۰P>).
نتیجه‌گیری کلی: با توجه به یافته‌ها، مطالعات همچنان باید بر روی عوامل مرتبط با رفتارهای خودمراقبتی ادامه یابد تا از این طریق در سبک زندگی مبتلایان به نارسایی قلبی دارای دیابت نوع دو تغییراتی رخ دهد تا این دو بیماری به نحوی مناسب کنترل شوند و از عوارض ناشی از آن‌ها پیشگیری شود. 


صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به {نشریه پرستاری ایران} می باشد.

Designed & Developed by : Yektaweb